هفت عادت مردمان موثر/The seven habits of highly effective people

استیفن کاوی

استیفن کاوی

سخنی در مورد نویسنده
استیفن ریچاردز کاوی در 24 اکتبر سال 1932 درآمریکا متولد شد.کاوی نویسنده، تاجر، تعلیم‌دهنده و سخنران انگیزشی بوده است؛ در سال 1996، مجله نیویورک تایمز از استیون کاوی، به عنوان یکی از 25 فرد تاثیرگذار آمریکا نام برده است. استیون کاوی مدرک لیسانسش را از دانشگاه یوتاه (Utah) و مدرک فوق لیسانسش را در رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه هاروارد دریافت کرده است؛ بعد از آن تلاش کرد تا مدرک دکترایش را دریافت کند و توانست در رشته اصول رهبری افراد، مدرک دکترایش را از دانشگاه یانگ بگیرد .البته با کارهایی که در طول زندگی اش انجام داد باعث شد تا 10 دکترای افتخاری دیگر به او اختصاص داده شود.
گذاری بر مطالب و محتوای کتاب


۱ – عامل باشید
اساسی ترین عادت مردمان موثر عامل بودن است. عامل بودن یعنی مسوولیت کار خود را برعهده گرفتن، ملامت نکردن اوضاع و شرایط یا اشخاص، …. نقطه مقابل عامل بودن، واکنشی بودن است. مردمان موثر عاملند، یعنی مسوول هستند و رفتارشان حاصل تصمیم و انتخاب آگاهانه خودشان است.
یکی از بهترین راه ها برای تشخیص میزان عامل بودن خود این است که ببینیم وقت و انرژی خود را صرف چه چیزهایی می کنیم. می توانیم حلقه نگرانی خود را از حلقه چیزهایی که درباره آنها نگرانی بخصوصی نداریم جدا کنیم. با نگاه کردن به موارد درون حلقه نگرانی خود درمی یابیم که چه چیزهایی بیرون از اختیارمان قرار دارند و در مورد کدام چیزها می توانیم کاری انجام دهیم. این دسته در دایره کوچکتری بنام حلقه نفوذ قرار میگیرند. با تمرکز بر این حلقه می توان آن را گسترش داد تا جایی که حتی بزرگتر از حلقه نگرانی شود. بدین ترتیب است که همواره به نگرانی ها پاسخ مناسب خواهیم داد.

۲ – شروع از پایان، در ذهن(به طور ذهنی از پایان، آغاز کنید)

تمرین عادت دوم به ما این توان را می دهد تا پیش بینی کنیم که آینده موضوع مورد نظرمان چگونه خواهد بود و یادآور این ضرب المثل قدیمی است که اگر نمی دانید کجا می خواهید بروید، همه راهها شما را به مقصد می رساند. «شروع ذهنی از پایان می گوید که آنچه می خواهید بدان برسید را تجسم کنید». آینده تا به امروز ما را به مقصد راهنمایی می کند، چیزی که با کمک نتیجه نهایی ایده ال به آن معنا می بخشیم با تمام مزایا و ویژگیها، مثبت و بدون هرگونه عیب یا ضرری همان چیزی است که استیفن کاوی در تشریح عادت دوم در کتاب خود بیان داشته است.
ذهنا از پایان آغاز کنید یعنی به روشنی مقصدتان را بدانید. تا بدانید که می خواهید به کجا برسید.
عادت دوم می گوید: برنامه خود را بنویسید و فلسفه و نظام ارزشی خود را تعیین کنید. شعار"رسالت شخصی" خود را در دل و ذهن تان حک کنید. که نوعی "عادت رهبری" است. رهبری با این مساله سر و کار دارد که: چه اموری را می خواهم انجام بدهم و مدیریت با این مساله سر و کار دارد که: چگونه می توانم امور معینی را به بهترین شکل به انجام برسانم.

۳ – نخست به اولین ها پرداختن
عادت سوم به طور مشخص به روشها و راههای رسیدن به تجسم تعریف شده در عادت دوم پرداخته است. به این ترتیب که به سمت عمل کردن گام بر می داریم. برخی از روشهای رسیدن به بهترین راه حل در این تئوری، مانند افزایش درجه ایده آلی، رفع تضادها، استفاده از منابع موجود بدون افزودن منبع جدید، به ما کمک می کنند تا تشخیص دهیم کدام راه حل قوی تر و ثمربخش تر از بقیه است.
مردمان موثر به جای مدیریت زمان به مدیریت خویشتن می پردازند. یعنی به جای واکنش نشان دادن به مسایل اضطراری، یا امور بی اهمیت، به اولویت ها و ارجحیت های خود توجه می کنند. نخست شعار رسالت و نظام ارزشی خود را بنویسید، تا دقیقا بدانید چه چیز را می خواهید محقق سازید و آنگاه هر چیز دیگر را پیرامون این کانون، برنامه ریزی و اجرا کنید. از همه مهمتر بیاموزید چگونه به سایر مسایل و اموری که پیش می آیند " نه" بگویید. زیرا با این کار به مهمترین امور "آری" میگویید. افزایش درجه ایده آلی، رفع تضادها، استفاده از منابع موجود بدون افزودن منبع جدید، به ما کمک می کنند تا تشخیص دهیم کدام راه حل قوی تر و ثمربخش تر از بقیه است.
مدیریت موثر یعنی در ابتدا به اولین ها بپردازید.

۴ – برنده / برنده اندیشیدن

مفهوم برنده / برنده این است که همواره جویای منافع متقابل و دو یا چند جانبه باشید. در این عادت جایی برای رقابت و مقایسه وجود ندارد. زیرا در عادت چهارم، کارگروهی و همکاری و برنده شدن همه کسانی که در آن ذینفع می باشند، الزامی است. در این عادت بهجای "من" از "ما" استفاده میکنند.
به عنوان مثال، مذاکره بین دو نماینده از دو سازمان را تصور کنید. تصور مرسوم آن است که دو فرد مقابل هم و در دو سوی میز می نشینند و به گفت وگو می پردازند. این در حالی است که در یک مذاکره با منطق برنده / برنده، هر دو طرف به یک سمت میز می آیند و با نشستن در کنار هم، فارغ از دغدغه اینکه صرفا هر یک چه منافعی از دیگری عایدش خواهد شد، به افق گسترده دنیای امکان پذیرها و منافع ناشی از همراهی یکدیگر می اندیشند.
مفهوم نگرش برنده / برنده این است که همواره جویای منافع متقابل و دو یا چند جانبه باشید. در عادت چهارم جایی برای رقابت و مقایسه وجود ندارد. زیرا در عادت چهارم، کار گروهی و همکاری و برنده شدن همه کسانی که در آن ذینفع اند الزامی است. نگرش برنده / برنده این خواهد بود که:” بیا به شیوه ای گفتگو کنیم تا هر دوی ما بتوانیم برای این مساله راه حلی پیدا کنیم که از دیدگاه هر دوی ما مطلوب باشد. آیا با این کار موافقی؟”
نگرش برنده / برنده می گوید علاوه بر نیکی باید سرشار از شهامت باشید. علاوه بر همدلی باید اعتماد به نفس داشته باشید و علاوه بر با ملاحظه بودن باید شجاع باشید. ایجاد تعادل میان شهامت و ملاحظه امری اساسی است.
شهامت زیاد و ملاحظه گری پایین نتیجه اش نگرش ” برنده / بازنده” خواهد بود. یعنی شهامت آن را خواهید داشت که به عقاید خود اهمیت بدهید ولی نسبت به عقاید دیگران بی ملاحظه خواهید بود در نگرش برنده / برنده باید میان احترام به خود و احترام به دیگران تعادل ایجاد کنید.


۵ – اول فهمیدن و سپس فهماندن
اول در پی فهمیدن باشید، سپس سعی کنید بفهمانید. این کار به نظر ساده می نماید اما در عمل دشوار است. عادت پنجم مستقیما به شیوهی ارتباط برقرار کردن مربوط میشود و کلید ایجاد همدلی و روابط مبتنی بر نگرش برنده / برنده است. برای ایجاد ارتباط باید بتوانید انگیزه به وجود بیاورید. چه چیز انگیزه ایجاد می کند؟ اعتماد والاترین شکل ایجاد انگیزه در انسان است و بهترین ویژگیهای مردم را نمایان می سازد .اگرچه مستلزم وقت، صبر و شکیبایی است. عادت پنجم می گوید که پیش از توجه به دیدگاه خودمان، به موضوع از دید دیگران نیز بنگریم.

۶– یکپارچه کردن(سینرژی؛ هم افزایی)
این عادت، ثمره نهایی ایجاد راه حل های تازه و بهتر گروهی است. راه حل هایی بهتر از آنچه نخست هر یک از افراد پیشنهاد کرده بودند. سینرژی ضد مصالحه و سازش است. عادت ششم جنبهی خلاق عادت پنجم است. در اینجاست که خلاقیت خود را بهکار می گیرید و راه حل های تازه و بهتری را جستجو می کنید.
یکی از مسایلی که به هنگام ارتباط با آن مواجه میشویم این است که افراد به شیوه های متفاوت می اندیشند. بزرگترین راز سینرژی، ارج نهادن به تفاوتهای یکدیگر است. این ارج نهادن به تفاوتها جوهر سینرژی است. ارج نهادن به تفاوت های عاطفی و روانی و ذهنی افراد و کلید ارج نهادن به تفاوتها این است که دریابیم افراد، جهان را نه آن گونه که هست بلکه آن گونه که خود هستند می بینند.


۷ – اره تیزکردن(بازسازی خویشتن)
عادت اره تیزکنی، به ما می گوید که در مقایسه سفر با مقصد، اهمیت سفرکردن را بدانیم. مردمان موثر براساس این عادت، مردمانی هستند که به طور مداوم بازنگری و نوسازی آنچه را انجام می دهند و روش آن را مدنظر قرار می دهند. عبارت است از ایجاد مجال برای تیز کردن اره یا بازسازی خویشتن . شش عادت قبلی ای که خواندید مبتنی بر این عادت است زیرا سایر عادت ها را ممکن می سازد. اگر به طور منظم به عادت هفتم بپردازید، خود به خود سایر عادت ها را نیز در خویشتن پرورش خواهید داد. عادت هفتم عبارت است از ایجاد تعادل میان چهار بعد وجود: جسمانی ، ذهنی/ معنوی، اجتماعی و عاطفی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *