استراتژی اقیانوس آبی/Blue Ocean Strategy
سخنی در مورد نویسندگان
دبلیو چان کیم ، متولد 1951 در کره جنوبی است. وی استاد دانشگاه، تئوریسین تجارت و نویسنده کتاب های متعددی است. کیم در مدرسه تجارت راس تحصیل کرد و در همین آموزشگاه به تدریس روی آورد. او تا به حال عضو هیات مدیره چندین شرکت بین المللی بوده و در انجمن اقتصاد جهانی نیز فعالیت مستمر داشته است.
رنه مابورینا ، متولد 1963 در آمریکا است. وی استاد دانشگاه و یکی از مدیران موسسه استراتژی اقیانوس آبی است. مابورینا عضو هیات مشاورین باراک اوباما در هر دو دوره ی ریاست جمهوری وی بوده است.
دبلیو چان کیم ، متولد 1951 در کره جنوبی است. وی استاد دانشگاه، تئوریسین تجارت و نویسنده کتاب های متعددی است. کیم در مدرسه تجارت راس تحصیل کرد و در همین آموزشگاه به تدریس روی آورد. او تا به حال عضو هیات مدیره چندین شرکت بین المللی بوده و در انجمن اقتصاد جهانی نیز فعالیت مستمر داشته است.
رنه مابورینا ، متولد 1963 در آمریکا است. وی استاد دانشگاه و یکی از مدیران موسسه استراتژی اقیانوس آبی است. مابورینا عضو هیات مشاورین باراک اوباما در هر دو دوره ی ریاست جمهوری وی بوده است.
گذاری بر مطالب و محتوای کتاب
بحث استراتژی اقیانوس آبی، حول یک مفهوم کلیدی شکل گرفته است: رقابت . بهترین استراتژی برای رقابت این است که اصلا وارد رقابت نشویم. در نگاه اول ممکن است این توصیه شبیه جملات قصار "سان تزو " در کتاب هنر جنگ آوری به نظر برسد. او در آنجا تاکید میکند که ژنرالهای بزرگ، در جنگها پیروز میشوند؛ اما بزرگترین ژنرالها اصلا وارد جنگ نمیشوند و به عبارتی اجازه نمیدهند اصلا فضای جنگی شکل بگیرد. این دو محقق در بیان نظرات خود نگاه جدیدی را در حوزه خلق استراتژی مطرح کرده اند. کیم و مابورنیا در کتاب خود، برای توصیف وضعیت رقابتی از یک استعاره مفهومی استفاده میکنند. این دو فضاهای رقابتی را اقیانوسهای قرمز (خونین) مینامند و فضای های آزاد از رقابت را به مثابه اقیانوس آبی تعریف می کنند.
کیم و مابورنیا می گویند:
"جهان کسب و کار را میتوان به دو فضای متمایز تقسیم کرد که ما آنها را اقیانوس های آبی و قرمز مینامیم. اقیانوس قرمز شامل همهی صنایعی است که امروز وجود دارند و بازارهایی که به خوبی شناخته شدهاند.در اقیانوس قرمز، مرز صنایع تعریف شده و به رسمیت شناخته میشود و همه بازیگران نیز، قوانین رقابتی را میدانند و پذیرفتهاند."
در چنین بازارهایی، بازیگران برای پیشی گرفتن از یکدیگر، میکوشند تا سهم بیشتری از تقاضای موجود را به دست بیاورند و از آن خود کنند .هر چه تعداد بازیگران و حجم عرضه آنان افزایش می باید و تراکم در این صنایع بیشتر میشود، فرصت رشد و حاشیه سود کاهش پیدا میکند .محصولات به محصولات اولیه تبدیل میشوند و افزایش شدت رقابت، آب این اقیانوس را خونین میکند.
نویسندگان کتاب، اقیانوس آبی را در مقابل اقیانوس قرمز و به صورت زیر تعریف میکنند: "اقیانوس های آبی، همه صنایعی هستند که امروز وجود ندارند و طبیعتا فضای بازارهای آنها نیز ناشناخته است. در چنین اقیانوس هایی تقاضا باید خلق شود چون هنوز تقاضایی وجود ندارد که کسب و کارها برای تصاحب سهم بیشتری از آن با هم رقابت کنند."
برای توسعه ابعاد اقیانوس های آبی شرکت ها باید مسیری وارونه را طی کنند. یعنی به جای تمرکز روی مشتری ها آنها باید روی غیرمشتری ها دقت کنند و به جای تمرکز روی تفاوت های مشتریان باید روی نقاط اشتراک قدرتمندی که خریداران برای آنها ارزش قائلند متمرکز شوند. این تمرکز به شرکت ها اجازه می دهد که به مرزهایی فراتر از تقاضای موجود برسند و انبوه جدیدی از مشتریان را جذب کنند که اساسا تا پیش از آن وجود نداشته اند.
نکته مهمی که مطرحکنندگان بحث استراتژی اقیانوس آبی به آن اشاره میکنند، عادت کردن کسب و کارها به حضور در این اقیانوسهای خونین است. میتوان گفت در اقیانوس قرمز، بخش مهمی از رقابتها بر سر یک موازنه بین هزینه و ایجاد ارزش است؛ در حالی که نویسندگان کتاب استراتژی اقیانوس آبی، مفهوم نوآوری در ارزش را پیشنهاد میکنند.
در اقیانوس قرمز کسب و کارها یا می کوشند با هزینه کمتر، ارزش بیشتری ایجاد کنند، یا اینکه با حذف برخی ویژگی های پرهزینه، خرید محصول را برای مشتری پرهزینه تر نمایند. این نوع تصمیمات و انتخابها، در بهترین حالت به بهینه سازی فعالیتهای موجود منتهی میشود که قابل تقلید است و در بدترین حالت با رقابت در قیمت گذاری، حاشیه سود یا کیفیت محصول را کاهش میدهند. میتوان گفت همانطور که مایکل پورتر بارها اشاره میکند، این نوع رقابتها در کوتاهمدت به عرضه کنندگان آسیب میزنند و در بلندمدت، به ضرر مشتری نیز تمام میشوند.
بحث استراتژی اقیانوس آبی، حول یک مفهوم کلیدی شکل گرفته است: رقابت . بهترین استراتژی برای رقابت این است که اصلا وارد رقابت نشویم. در نگاه اول ممکن است این توصیه شبیه جملات قصار "سان تزو " در کتاب هنر جنگ آوری به نظر برسد. او در آنجا تاکید میکند که ژنرالهای بزرگ، در جنگها پیروز میشوند؛ اما بزرگترین ژنرالها اصلا وارد جنگ نمیشوند و به عبارتی اجازه نمیدهند اصلا فضای جنگی شکل بگیرد. این دو محقق در بیان نظرات خود نگاه جدیدی را در حوزه خلق استراتژی مطرح کرده اند. کیم و مابورنیا در کتاب خود، برای توصیف وضعیت رقابتی از یک استعاره مفهومی استفاده میکنند. این دو فضاهای رقابتی را اقیانوسهای قرمز (خونین) مینامند و فضای های آزاد از رقابت را به مثابه اقیانوس آبی تعریف می کنند.
کیم و مابورنیا می گویند:
"جهان کسب و کار را میتوان به دو فضای متمایز تقسیم کرد که ما آنها را اقیانوس های آبی و قرمز مینامیم. اقیانوس قرمز شامل همهی صنایعی است که امروز وجود دارند و بازارهایی که به خوبی شناخته شدهاند.در اقیانوس قرمز، مرز صنایع تعریف شده و به رسمیت شناخته میشود و همه بازیگران نیز، قوانین رقابتی را میدانند و پذیرفتهاند."
در چنین بازارهایی، بازیگران برای پیشی گرفتن از یکدیگر، میکوشند تا سهم بیشتری از تقاضای موجود را به دست بیاورند و از آن خود کنند .هر چه تعداد بازیگران و حجم عرضه آنان افزایش می باید و تراکم در این صنایع بیشتر میشود، فرصت رشد و حاشیه سود کاهش پیدا میکند .محصولات به محصولات اولیه تبدیل میشوند و افزایش شدت رقابت، آب این اقیانوس را خونین میکند.
نویسندگان کتاب، اقیانوس آبی را در مقابل اقیانوس قرمز و به صورت زیر تعریف میکنند: "اقیانوس های آبی، همه صنایعی هستند که امروز وجود ندارند و طبیعتا فضای بازارهای آنها نیز ناشناخته است. در چنین اقیانوس هایی تقاضا باید خلق شود چون هنوز تقاضایی وجود ندارد که کسب و کارها برای تصاحب سهم بیشتری از آن با هم رقابت کنند."
برای توسعه ابعاد اقیانوس های آبی شرکت ها باید مسیری وارونه را طی کنند. یعنی به جای تمرکز روی مشتری ها آنها باید روی غیرمشتری ها دقت کنند و به جای تمرکز روی تفاوت های مشتریان باید روی نقاط اشتراک قدرتمندی که خریداران برای آنها ارزش قائلند متمرکز شوند. این تمرکز به شرکت ها اجازه می دهد که به مرزهایی فراتر از تقاضای موجود برسند و انبوه جدیدی از مشتریان را جذب کنند که اساسا تا پیش از آن وجود نداشته اند.
نکته مهمی که مطرحکنندگان بحث استراتژی اقیانوس آبی به آن اشاره میکنند، عادت کردن کسب و کارها به حضور در این اقیانوسهای خونین است. میتوان گفت در اقیانوس قرمز، بخش مهمی از رقابتها بر سر یک موازنه بین هزینه و ایجاد ارزش است؛ در حالی که نویسندگان کتاب استراتژی اقیانوس آبی، مفهوم نوآوری در ارزش را پیشنهاد میکنند.
در اقیانوس قرمز کسب و کارها یا می کوشند با هزینه کمتر، ارزش بیشتری ایجاد کنند، یا اینکه با حذف برخی ویژگی های پرهزینه، خرید محصول را برای مشتری پرهزینه تر نمایند. این نوع تصمیمات و انتخابها، در بهترین حالت به بهینه سازی فعالیتهای موجود منتهی میشود که قابل تقلید است و در بدترین حالت با رقابت در قیمت گذاری، حاشیه سود یا کیفیت محصول را کاهش میدهند. میتوان گفت همانطور که مایکل پورتر بارها اشاره میکند، این نوع رقابتها در کوتاهمدت به عرضه کنندگان آسیب میزنند و در بلندمدت، به ضرر مشتری نیز تمام میشوند.